آرماندو میلانی- گرافیست 63ساله ایتالیایی- بهمن ماه امسال و 2 ماه پس از دومین سالگرد درگذشت پدر گرافیک ایران به تهران آمد.
او که آشناییاش با ممیز به یک همایش گرافیکی در خارج از ایران برمیگردد، در تمام گفتوگوها و سخنرانیهایش از مرتضی ممیز بهعنوان گرافیستی خلاق با ایدههای انساندوستانه یاد کرد.
با این هنرمند ایتالیایی اهل میلان که در 20سال گذشته در آمریکا، فرانسه و ایتالیا بهسر برده و به کارهای متنوع حوزه گرافیک (پوستر، لوگو و ...) پرداخته است، در هتل محل اقامتش و چند ساعتی قبل از ترک ایران، درباره کارهایش گپ زدیم. در این گفتوگو خانم نیلوفر مهراد بهعنوان مترجم ما را همراهی میکرد.
- شما چه شباهتی بین کارهای خودتان و آثار مرتضی ممیز میبینید؟
شباهت من به ممیز بیشتر در جنبههای فرهنگی و انساندوستانه کارهای اوست. نکته دیگری که فکر میکنم در آن با ممیز شباهت دارم، اهمیت نسل جوان برای هر دوی ماست و اینکه هردومان به این علاقهمند بودیم که اطلاعات و تجربیاتمان را به جوانترها منتقل کنیم.
- بعضیها معتقدند کارهای ممیز اروپایی است.
نه، از نظر من اصلا اینطور نیست. با آنکه کارهای او با آثار اروپایی در ارتباط بود اما فقط در حد یک تاثیر بود. ولی با دیدن کارهای او بیننده متوجه میشود که با یک آدم شرقی یا بهخصوص ایرانی سر و کار دارد؛ بیشتر هم بهخاطر عناصر و المانهای گرافیکی ایرانیای بود که او در کارهایش از آنها استفاده میکرد.
- شما از نسل جوان گرافیستها گفتید. این روزها یکی از دغدغههای نسل جوان گرافیستها شرکت در جشنوارهها و موفقیتهای جشنوارهای است. این جایزهها چقدر میتوانند نشاندهنده موفقیت یک گرافیست باشند.
ببینید، خیلی خوب است که با شرکت در جشنواره کار آدم دیده شود اما هدف کار گرافیک این نیست؛ هدف این است که مخاطبهای بیشتری کار را ببینند و با آن ارتباط برقرار کنند. تا این ارتباط شکل نگیرد، نمیتوان نام موفقیت را روی کار یک گرافیست گذاشت.
- درباره این ارتباط حرف زدید. چه فرقی بین کار یک نقاش و کار یک گرافیست در زمینه این ارتباط هست؟
به نظر من گرافیک از نقاشی سختتر است. نقاش خیلی شخصی ایدههایش را مطرح میکند و ممکن است فروش برایش مهم باشد اما آنقدرها به ارتباط فکر نمیکند و عدم ارتباط نشان ناموفقبودن کارش نیست ولی گرافیست باید ایده و پیام کارش را طوری مطرح کند که بیننده ارتباط بگیرد و اگر این اتفاق نیفتد در کارش موفق نیست.
- در مقابل نقاشی که کاملا شخصی است، ما کار تبلیغاتی و سفارشی را داریم. یک کار گرافیکی فرهنگی چه تفاوتی با کارهای تبلیغاتی دارد؟
یک کار تبلیغاتی معمولا باید خیلی سریع به هدف برسد. به تعبیری صدایش باید خیلی بلندتر و پر سر و صداتر باشد و خیلی سریعتر به نتیجه برسد. دوستی داشتم که میگفت تفاوت کار فرهنگی و تبلیغاتی مثل فرق ویولن و ترومپت است.
- شما با دست کار میکنید یا کامپیوتر؟
اول با دست کار میکنم و بعد دستیارانی دارم که کار را با کامپیوتر نهایی میکنند.
- چرا هنوز با دست کار میکنید؟
ببینید، اسم نمایشگاه من «از چشم تا قلب» بود. من برایم ارتباط انسانی خیلی مهم است و این ارتباط حسی وقتی با دست شروع شود، قطعا تاثیرگذارتر خواهد بود. کار با دست، فاصله بین حس من و طرح را کمتر میکند و به همین خاطر تاثیر بیشتری روی مخاطب میگذارد.
جنگ و صلح
- ظاهرا به این کار خیلی علاقه دارید. ایده این کار از کجا آمد؟
از داوری یک مسابقه با موضوع صلح بر میگشتم که به فکرم رسید یک کار هم خودم با این موضوع انجام دهم. ایده اولیهام این بود که یک پرنده را بکشم که یک صلیب به نوکش گرفته. بعد این ایده به ذهنم رسید که یک حرف جای صلیب را بگیرد. با دخترم که صحبت میکردم، پیشنهاد داد در این کار جنگ هم باشد. این شد که نهایتا این کار به وجود آمد.
- این کار تکثیر هم شده؟
2 میلیون تمبر از این طرح چاپ شده بهاضافه کیف، ماگ، تیشرت و ساعت. الان هم اگر به سایت سازمان ملل بروید، این کار را میبینید. در یک سخنرانی، من از این کار بین حرفهایم استفاده کردم و 500 نفر بلند شدند و برای این کار دست زدند. این بود که به فکر عرضه آن در سطح گستردهتری افتادم.
عشق و نفرت
- در این کار، طیفهای تیره برای تبدیل نفرت به عشق استفاده شده. در کارهای شما رنگ تیره، بهخصوص سیاه زیاد هست.
بخشی از آن برمیگردد به موضوعاتی که انتخاب میکنم؛ موضوعاتی که بیشتر به مشکلات انسانی برمیگردند. گذشته از این، رنگ سیاه قدرت زیادی به کار میدهد و صدای اثر را بلندتر میکند. البته برای این کار یک نمونه رنگی هم کار کردهام.
آفریقا
- اتفاق خاصی باعث رفتن به سمت این کار شد؟
آفریقا واقعا سرزمین فراموششدهای است. قضیه دارفور و مشکلات عدیدهای که مدام مردم آنجا با آن درگیر هستند، باعث شد این اثر را کار کنم. زمینه مشکی در نظرم بود و نوشتن این عبارت. بعد احساس کردم کهTها شبیه صلیب شدهاند و بر مرگ دلالت میکنند.
فیلم
- این پوستر برای کجا طراحی شده؟
برای تعدادی فیلم که در ارتباط با جنگیدن با آزادی بودند.
- علاقهمندیهای سینماییتان چیها هستند؟
برگمن را دوست دارم. تمام فیلمهای کوبریک جزو فیلمهای مورد علاقه من هستند، به اضافه فلینی، روسلینی و دسیکا.
- اینجا هم انگار دست یک حرکت دراماتیک پیدا کرده.
حرکت دستها، هم آزادی را نشان میدهد و هم دلالت بر حرکت دراماتیک سینمایی دارد.
زیدان و ماتاراتزی
- شما اهل میلان هستید، طرفدار کدام تیم هستید؟
اینترمیلان.
- طرفدار کدام بازیکن؟
ابراهیمویچ. و قبلترها در جوانی پله را دوست داشتم، یک بار هم در نیویورک او را دیدم. بعدها هم مارادونا.
- این پوستر را برای چی طراحی کردهاید؟
یکجور واکنش به این اتفاق بود. بچههای کلاسهایم خیلی در این باره صحبت میکردند که چرا این اتفاق افتاد و چه کسی مقصر است. نظر من هم این بود که زیدان بهخاطر فشار روحی زیادی که به خاطر بازی آخرش روی او بود، چنین واکنشی را نشان داد؛ چون رد و بدلشدن این حرفها در فوتبال عادی است.
سیگار و مار
- ایده این کار از کجا آمد؟
دوستی داشتم که روزی 40 نخ سیگار میکشید و بعد سرطان گرفت و مرد. این پوستر را برای او کار کردم.
- این پوسترتکثیر هم شده؟
بله، استفاده زیادی از آن شده. در یکی از بیمارستانهای ایتالیا هم در ابعاد بزرگ نصب شده.
ناپل
منظره عمومی شهرناپل همیشه همراه با بندرختهای رنگارنگ آن در ذهن بازیدکنندگان شکل گرفته است. این اثر هم بهخوبی با حروف حال و هوای این شهررا نشان داده است.
اسکندریه
- این اثر را برای کجا کار کردهاید؟
کتابخانه اسکندریه. فانوس دریایی سمبل اسکندریه است، به اضافه اینکه طیفهای رنگی به نوعی چندفرهنگیبودن را نشان میدهند.